عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وب نوشت من و آدرس avaa1994.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 79
بازدید کل : 36363
تعداد مطالب : 37
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 37
:: کل نظرات : 53

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 34
:: باردید دیروز : 11
:: بازدید هفته : 34
:: بازدید ماه : 79
:: بازدید سال : 339
:: بازدید کلی : 36363

RSS

Powered By
loxblog.Com

الکی

روزگار
یک شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 12:25 | بازدید : 199 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

روزگار عجیبی است!!

روزگاری است که همه عرض بدن می خواهند

همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند

دیو هستند ولی مثل پری می پوشند

 گرگ هایی که لباس پدری می پوشند

آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند

عشق ها را همه با دور کمر می سنجند

خوب طبیعی است که یک روزه به پایان برسد

عشق هایی که سر پیچ خیابان برسند


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
فک و فامیل داریم....
یک شنبه 15 اسفند 1391 ساعت 3:28 | بازدید : 408 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

فامیلای ماروباش . بعدعمری "اس ام اس" داده نوشته: باتوجه به گران شدن نرخ "اس ام اس" پیشاپیش نوروز 92،تولدت،تولدم،پیوندتان و قدم نورسیده مبارک.نور به قبرت بباره


خواستگار اومده برام، خواهرپسرمیگه:برادر مااولین بارشه میادخواستگاری واسه همین خجالتیه.مامان بزرگ منم واسه بازارگرمی میگه:دخترماهم اولین بارشه واسش خواستگار میاد!!!

 

تا دیروز دخترشونو میچسبوندن به ما،امروزکه شوهرش دادن میگن مارفتیمو اوناندادنش به ما!!!!

 

 وای به روزیکه باهاشون سوارتاکسی بشی، موقع پیاده شدن یه فیلمی واسه کرایه  بازی میکنن! الکی کیفشونو درمیارن،انقدطولش میدن تا توکرایه رو حساب کنی،بعد ممیگن: میذاشتی حساب کنم!!!!!!

 

اومدن خونمون عید دیدنی، یکی ازبچه هاشون نیمده بود،بقیه عیدی گرفتن.فردااومدن در خونه،داخل نیمدن،بچهه که نیمده بودو فرستادن بالا،گفت: عیدتون مبارک،کارین دارید؟؟؟؟؟؟؟ما هم حق لوتیر و تقدیم کردیم و رفت....

 

یه مینی بوس آدم ازشهرستان میان تویه خونه 50 متری می خوان 3هفته بمونن.اونوقت ما مجبوریم بریم خونه دوستامون...

 

داییم زنگ زده میگه:یه کارخوب برات پیداکردم،اونوقت خودش هنوز بیکاره....

 

پسرخالم موتورموگ رفت وبدون بنزین پس اورد، دیگه روشن هم نمیشد. جای تشکر دراومده میگه :خاک برسرت با این موتورت، مجبور شدم بگیرم دستم بیام.حالا بایدبگم اینم موتوره دارمیا

 

بهش میگم :من هفته دیگه بلیط دارم،دارم میرم خارج.میگه :اتفاقا پسر منم دیروز از خارج اومده.زنگ میزنم به پسرش میگم کجابودی؟میگه:ویلای یکی


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پیداست که نیست..
یک شنبه 4 اسفند 1391 ساعت 9:9 | بازدید : 207 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

پیداست که نیست

دل ما پول کلان خواهد و پیداست که نیست

در جهان نیز همان باب دل ماست که نیست

محنت و رنج نمیخواهم وپیداست که هست

ثروت و گنج دلم خواهد و پیداست که نیست

گوشه خانه شبی فاطمه در دل می گفت

هوسم شوهر دارا و تواناست که نیست

در همان دم سر پل شوهر او با خود گفت

خواهش من ز خدا یک زن زیباست که نیست

فکر پوچ و دل سنگ و سر گچ بسیار است

مغز آگاه و دل و دیده بیناس که نیست


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
خدااااااااا !!!!
یک شنبه 2 اسفند 1391 ساعت 4:31 | بازدید : 450 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

خدایا این چه بود کین سرنوشتم

که بخت از من ربود از بس که زشتم

زبانم لال اگر خط تو بد بود

تو میگفتی خود من مینوشتم


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دختر کبریت فروش
پنج شنبه 29 بهمن 1391 ساعت 21:36 | بازدید : 475 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

 

بعد از سالها دخترک کبریت فروش را دیدم، گفتم:

"کبریت هایت کو؟؟؟؟  میخواهم این سرزمین را به آتش بکشم."

خنده ای تلخ کرد و گفت:

"کبریت هایم را نخریدن سالهاست که خودم را می فروشم."


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
لیلی و مجنون
شنبه 29 بهمن 1391 ساعت 20:20 | بازدید : 308 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

ليلي و مجنون

 

ديد مجنون دختري مست و ملنگ

 در خيابان با جواناني مشنگ

 خوب دقت كرد در سيماي او

 ديد ان دختر بود ليلاي او

با دلي پر درد گفتا اينچنين

حرف ها دارم بيا پيشم بشين

 من شنيدم تازگي چت ميكني

با جواناني اهل تربت مي كني

نامه هاي عاشقانه مي دهي

با ايميل از توي خانه مي دهي

 عصرها اطراف ميدان ونك

 مي پلاسي با جوانان ونك

 موي صاف خود مجعد مي كني

با رپي ها رفت و امد مي كني

 بيني خود را نمودي چون مويز

 جاي لطفا نيز مي گويي پليز

 خرمن مو را چرا آتش زدي

 زير أبرو را چرا اتش زدي

 چشم قيس عامري روشن شده 

 دختري چون تو مثال زن شده

 دامن چين چين گلدارت چه شد

صورت همچون گل نارت چه شد

 ابروي همچون هلالت هم پريد

آن دل صاف و زلالت هم پريد

قلب تو چون آينه شفاف بود

 كي در ان يك ذره شين و كاف بود

ديگر ان ليلاي سابق نيستي

 مثل سابق صاف و عاشق نيستي

قبلنا عشق تو صاف و ساده بود

 مهر مجنون در دلت افتاده بود

تو مرا بهر خودم مي خواستي

طعنه ها كي مي زدي از كاستي  

 زهره ماري هم كه گويا خورده اي

آبروي هرچه دختر برده اي

رو به مجنون كرد ليلا گفت هان

سوره ي ياسين در گوشم نخوان

 تو چه داري كه شوم من چاكرت؟

مثل قبلاها شوم اسپانسرت

 خانه داري؟ نه اتول؟ نه پس بمير

يا برو ديوانه اي ديگر بگير

ريش و پشم تو رسيده روي ناف

 هستي از عقل و درايت هم معاف

 آن طرف اما جوان و خشكل است

 بچه پولدار است اگرچه كه ول است

 او سمندي زير پا دارد ولي

 تو به زحمت صاحب اسب شكي

 خانه ات دشت و بيابان خداست

خانه او لاقل آن بالاهاست


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
عشق اسان نمود اول...
پنج شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 21:0 | بازدید : 415 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها

که عشق اسان نمود اول ولي تالار و شام و عاقد و عكاس

 و ارايشگر و فيلم و لباس و تاج و كيف و كفش و ساك و سكه

 و شمش و پلاك و شمعدان و ساعت و زنجير و سرويس طلا

 انهم از ان سرويس خوشگلها

از اين جور مشكلها 

 

 

شکلک زیباساز-mania-dv.blogfa.com


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نفرین
پنج شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 20:26 | بازدید : 458 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

الهي تو بميري من نميرم      

سر قبرت بيام پارتي بگيرم

الهي سرخك و اوريون بگيري

تب مالت و بلاي جون بگيري

الهي از سرت تا پات فلج شه

كمرت بشكنه دستت سقط شه

الهي حصبه و ام اس بگيري

سر راه بيمارستان بميري

الهي كور بشي چشمات نبينه

بميري گم بشي حقت همينه

الهي اسم تايپ ا بگيري

هنوز كه زنده اي پس كي ميميري

الهي شوهر ايدزي بگيري

بفهمي كه داري از ايدز ميميري

به دربردي از اينها جان سالم

الهي درد بي درمون بگيري


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
هديه
شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 18:16 | بازدید : 441 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

بعضي وقتا خدا به ادمها الماسي هديه مي كنه

ولي وقتي چشمش به گردوي افتاده رو زمين مي افته

خم ميشه تا گردو رو برداره

از الماسي كه تو دست داره غافل ميشه كه

*الماس ميفته رو زمين*قل مي خوره و در عمق چاهي فروميره*

چي ميمونه

يه ادم و يه دهن باز و يه گردوي پوك و يه دنيا حسرت...

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نشاني
جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 16:23 | بازدید : 392 | نوشته ‌شده به دست avaa | ( نظرات )

                     

"خانه دوست كجاست؟" در فلق بود كه پرسيد سوار.آسمان مكثي كرد.

رهگذر شاخه ي نوري كه به لب داشت به تاريكي شن ها بخشيد

و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:

"نرسيده به درخت،

كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه ي پر هاي صداقت آبي است.

مي روي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ،سربدر مي آرد،

پس به سمت گل تنهايي مي پيچي،

دو قدم مانده به گل،

پاي فواره ي جاويد اساطير زمين مي ماني

و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد.

در صميميت سيال فضا،خش خشي مي شنوي: 

كودكي مي بيني

رفته از كاج بلندي بالا

جوجه بردارد از لانه ي نور

و از او مي پرسي

خانه ي دوست كجاست."

                                                                                                                     

 سهراب سپهري          

 

              


|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

تعداد صفحات : 4